دوران شیرین!!! دانشجویی پرستاری شازند 91
| ||
|
از پائلو کوئیلو در فولكلور آلمان ، قصه اي هست كه این چنین بیان می شود : مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند. اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند . همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم نظرات شما عزیزان:
منم با پائلو کوئیلو هم عقیده ام باید یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم با تشکر از عادل خان صفری
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |